توضیحات
ثور Thor
ثور یا تور محبوبترین ایزد در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد قدرتمند آذرخش، طوفان و تندر، پسر اودین و یورد است که به کیهان تاخت و با نیروهای شر و غولها جنگید. او نگهبان آسگارد بود و ایزدان، حتی انسانها همواره میتوانستند در مواقع خطر، او را فرا خوانند و بسیاری از موجودات به او متکی بودند. ثور با سیف، یکی از ایزدبانوهای باروری ازدواج کردهاست، ولی با ماده غولی به نام یارسانکسا (به معنی قمه آهنی) نیز رابطه داشت که حاصل آن دو پسر به نامهای ماگنی و مودی، و دختری به نام ثراد است. تیالفی، قاصد خدایان، همدم و خدمتگزار ثور است.
ثور را معمولاً به صورت مردی عظیمالجثه، قوی پیکر، سرخموی همراه با ریش، چشمانی درخشان و ابروان سرخرنگی تصویر کردهاند که وقتی خشمگین میشد، از دو طرف چهرهاش آویزان میشد. با وجود ظاهر نه چندان دوستانه، پرستش ثور به عنوان نگهبان و حامی خدایان و انسانها در برابر نیروهای شر بسیار رایج بودهاست. محبوبیت و رواج پرستش ثور حتی از پدرش یعنی اودین نیز بیشتر بود زیرا او بر خلاف اودین خواستار از جان گذشتگی انسانها نبود. مردم عادی به او اعتماد داشتند، زیرا او با دادگری، نظم و حفاظت از ایزدان و آدمیان پیوند داشت. بسیاری از قصههای ثور طنزآمیز و نمایانگر محبوبیت او در بین عامهٔ مردم است. در پرستشگاه مخصوص ثور به نام معبد اوپسالا (که در سال ۱۰۸۰ میلادی ویران شده و به جای آن یک کلیسا ساخته شد) ثور همراه با پدرش اودین که در سمت راست او ایستاده بود به تصویر کشیده شده بودند.
افسانه بازیافتن چکش
افسانه یافتن چکش گم شده تور از داستانهای طنزآمیزی است که در یک ادای شعری بیان شده و بازگوکننده نبرد ثور با تریم، پادشاه یوتون در سرزمین یوتونهایم است. تریم میولنیر را میدزدد و آن را در اعماق زمین مخفی میکند و بدون چکش ثور، ایزدان را امنیتی نیست. ایزدان لوکی را به جستجوی میولنیر میفرستند و لوکی با این خبر بازمیگردد که تریم چکش را مخفی کرده و تنها به شرطی که ایزدان فریا را به عنوان عروس نزدش بفرستند چکش را بازمیگرداند. با شنیدن خبر لوکی دربارهٔ چکش ثور، آشفتگی بزرگی در آسگارد پدید آمد و فریا چندان خشمگین شد که گردنبند خود را از خشم پاره کرد. پس هایمدال فرزانهٔ آسگارد تدبیری اندیشید و چاره کار را در آن دید که ثور در لباس عروس به جای فریا به سرزمین یوتونهایم برود و لوکی او را به عنوان ندیم همراهی کند. زمانی که ثور به شکل عروس و با چادری به سرزمین غولان رسید، غولها در سودای ورود فریا به شادمانی پرداختند و جشن عروسی بزرگی برپا شد.
در طول جشن، عروس نو رسیده (ثور) به هنگام خوردن شام یک گاو نر، هشت ماهی آزاد و سه جام بزرگ میانگبین نوشید و تریم و دیگر غولان از اشتهای این عروس شگفتزده شدند. در این بین لوکی عذری احمقانه آورد و گفت که عروس به سبب هیجان وصلت با شاه غولان، نه شبانهروز نخفته و چیزی نخورده و برای عروسی خود روزه گرفتهاست. هنگامی که تریم نگاهی زیرچشمی به زیر تور عروس انداخت، با چشمان آتشین فریا (ثور) مواجه شد. تریم بار دیگر از لوکی خواستار توضیح شد، و لوکی در جواب گفت: فریا به قدری از عروسی خود هیجان زده شده که در پوستش نمیگنجد. زمانی که لحظه انجام مراسم فرا رسید غولان چکش ثور را بر طبق وعدهای که داده بودند در دامان عروس نهادند و ثور با دست یافتن به چکش، تغییر چهره داد و تریم و تمام غولان حاضر در تالار را در دمی نابود کرد و پیروزمند همراه با لوکی به آسگارد بازگشت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.