توضیحات
دث استروک
اسلید ویلسون تقریبا از همان ابتدای فعالیت خود، از لحاظ ژنتیکی به گونهای اصلاح شده بود تا بتواند از تمام محدودیتهایی که برای انسان عادی وجود دارد، سبقت بگیرد و بالاتر از همه انسانها باشد. یک زمانی اسلید ویلسون یک سرباز به حساب میآمد اما حالا به عنوان یکی از ترسناکترین قاتلهای دنیای دی سی فعالیت میکند. او اغلب اوقات با اعضای گروه تین تایتانز، بتمن، لیگ عدالت، گرین ارو و حتی خداها مبارزه میکند. شخصیت دث استروک یا همان اسلید جوزف ویلسون یک کاراکتر ابرشرور به حساب میآید که در کتابهای کمیکی که توسط کمپانی دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور دارد. او یک مزدور و قاتل به حساب میآید و اصلیترین دشمن تیم تین تایتانز، به خصوص دیک گریسون است. نام این شخصیت به افتخار یکی از بازیگرهای آمریکایی به نام جان کارادین، انتخاب شده است. در طی این سالها، نویسندگان او را به عنوان یکی از دشمنان تمام ابرقهرمانانی که در دنیای دی سی وجود دارند، مانند بتمن و گرین ارو، در کتابهای کمیک به تصویر میکشند.
مجله ویزارد لیستی از بزرگترین شخصیتهای شرور تاریخ کتابهای کمیک تهیه کرد و دث استروک را در رتبه ۲۴ آن قرار داد. علاوه بر این، سایت محبوب آی جی ان هم دقیقا همین لیست را تهیه کرد و این شخصیت را در رتبه ۳۲ آن قرار داد. علاوه بر کتابهای کمیک، شخصیت دث استروک بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است. او در انواع مختلف رسانده مانند چندین پروژه مرتبط با شخصیت بتمن و همچنین انیمیشنهای سریالی تین تایتانز حضور داشته است.
اسلید ویلسون در سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفت که به ارتش ایالات متحده بپیوندد به همین دلیل از خانه خود فرار کرد. او برای ثبت نام در ارتش، سن خود را دروغ گفت تا بتواند به آنها بپیوندد. او خیلی زود تواناییها و استعدادهای خود را در جنگ چریکی نشان داد؛ او آنقدر حرفهای بود که به مراتب نسبت به هر سرباز دیگری در ارتش برتری داشت. به طوری که توسط مافوقانش، پشت سر هم ترفیع داده میشد و به سطوح بالاتری میرفت. بعد از گذشت مدت کوتاهی، شهرت زبانزد و تواناییهای بسیار زیاد اسلید باعث شد تا فردی به نام «ادلاین کین»، او را زیر بال و پر خودش بگیرد؛ او یک مربی محسوب میشد که تبدیل به یکی از مافوقهای اسلید شد. آنها خیلی زود با یکدیگر دوست شدند و ارتباط خوبی را برقرار کردند.
اسلید زیر نظر افسر فرمانده خود یعنی همان کاپیتان ادلاین کین آموزش دید و خیلی زود او را شگفتزده کرد. اسلید نشان داد که در زمینه مبارزه فوقالعاده حرفهای است و استعدادها و تواناییهای تاثیرگذاری دارد. بعد از گذشت مدتی اسلید در چندین سبک مبارزهای آموزش دید و تسلط پیدا کرد. بعد از این آموزشها، او دوباره ترفیع پیدا کرد و تبدیل به سرهنگ دوم شد. بعد از گذشت مدتی، اسلید رابطه عاطفی و عاشقانهای را با ادلاین آغاز کرد و طولی نکشید که آنها صاحب یک پسر شدند.
مدت خیلی کمی بعد از متولد شدن اولین پسر اسلید، یعنی «گرنت ویلسون»، ارتش از او خواست تا برای یک آزمایش پنهانی پزشکی، داوطلب شود. گفته شده بود که این آزمایش، یک نوع حرکت دفاعی در برابر «سرم حقیقت» دشمن محسوب میشود؛ به همین دلیل اسلید هم این داوطلب شدن در این آزمایش را پذیرفت (بعدها مشخص شد که در واقع آنها از انجام این آزمایش قصد داشتند که دارویی برای خلق سربازهای ابرانسانی، تولید کنند). بدن اسلید به طرز وحشتناک و وحشیانهای به این آزمایش واکنش نشان داد. این آزمایش باعث شد تا خود او هم وحشی و تهاجمی شود. به همین دلیل نیاز بود تا او در طی دوران تولد دومین فرزند پسرش یعنی «جوزف ویلسون» در بیمارستان بستری باشد و تحت داروهای آرامبخش قرار بگیرد.بعد از این ماجراها، اسلید متوجه شد که آزمایشهای انجام شده واقعا موفق عمل کرده است. زیرا قدرت، سرعت، حسهای مختلف، استقامت، هوش و رفلکسهای او پیشرفته شده بود و سطوح آنها تا حد زیادی بالاتر از یک انسان معمولی قرار داشت. از آنجایی که وظایف اسلید در ارتش به کارهای دفتر و پشت میزی ختم شده بود، او مصمم شد تا با استفاده از وضعیت جسمی جدید خود، به طور حرفهای به کار شکار و ماموریتهای مورد علاقهاش بپردازد؛ زیرا در طی مدت زمانی که او یک مبارز بود، همیشه یک جای خالی را در وجود حس میکرد و تصمیم گرفت تا با این کار، این خلاء را پر کند. بعد از این اتفاقات، او به طور رسمی با ادلاین کین ازدواج کرد. با این حال، مدت زیاد طول نکشید که زندگی آنها تا حدودی به هم ریخت و آن آرامش خود را از دست داد. زیرا یکی از دوستهای قدیمی اسلید به نام «ویلیام راندولف وینتر گرین» به یک ماموریت انتحاری فرستاده شد و در نهایت هم دستگیر شد.زمانی که مافوقهای او تمایلی نسبت به کمک کردن به ویلیام نشان ندادند، خود اسلید تصمیم گرفت که کاری غیرممکن را انجام دهد. به همین ترتیب، او یک لباس برای خودش درست کرد و به یک ماموریت تک نفرهی غیرقانونی و تایید نشده رفت تا دوست قدیمی خود را نجات دهد. در نهایت اسلید موفق به نجات دادن دوستش شد اما به خاطر نادیده گرفتن دستورات، از ارتش کنار گذاشته شد. اسلید به این نتیجه رسید که این اتفاق، بهترین چیزی بود که میتوانست برایش رخ دهد. اسلید که دیگر از ارتش و همچنین قوانین آنها برای وفاداری کورکورانه خسته شده بود، یک شخصیت لباسپوش برای خودش درست کرد و نام آن را «دث استروک نابود کننده» گذاشت؛ بزرگترین مزدوری که دنیا تا به امروز آن را شناخته است. او از دانش و اطلاعاتی که از دوران آموزشیاش در ارتش به دست آورده بود، استفاده کرد. علاوه بر دوران آموزشی ارتش، اسلید برای مدتی هم زیر نظر فردی به نام «Natas» قرار گرفت و هنرهای رزمی را توسط این استاد آموزش دید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.