توضیحات
فیگور فانتزی تونی مونتانا شخصیت فیلم صورت زخمی
فیلم با سخنرانی فیدل کاسترو آغاز میشود، در این سخنرانی کاسترو اجازه بازشدن دروازههای بندر ماریل و بیرون رفتن هزاران پناهنده کوبایی به سمت فلوریدا را میدهد. برخی از این پناهندگان پس از رسیدن به آمریکا رو به کارهای گانگستری آوردند. سکانس آغازین یکی از این پناهندگان یعنی تونی مونتانا را که جزو ۱۲۵٬۰۰۰ پناهنده کوبایی و یکی از دست کم ۲۵٬۰۰۰ کوبایی دارای پیشینه جنایی را نشان میدهد.
مونتانا هنگام بازجویی شدن به دست افسر اداره پناهندگی دربارهٔ زندگی وی در کوبا و چگونگی پناهنده شدنش به آمریکا میباشد. او و دوست قدیمیش در ارتش (استیون باور) به دلیل پیشینه جنایی با رد درخواست پناهندگی روبهرو میشوند. پس از چند ماه زندگی در لیمبو ( جای نگهداری کوباییهای بی گرین کارت ) مانی پیشنهاد یک داد و ستد از سوی کسی به نام فرانک لوپز به تونی میدهد به این ترتیب که باید کسی به نام امیلیو ربنگا کاردار پیشین سرویس امنیتی کوبا که برادر فرانک را تا اندازه مرگ شکنجه کرده بود را بکشد. تونی در جریان یک آشوب در لیمبو وی را میکشد و بدین ترتیب هر دو موفق به دریافت گرین کارت میشوند.
در هفتههای آغازین ورود به فلوریدا تونی و مانی در یک رستوران کوبایی کار میکنند تا این که یک روز یکی از زیر دستان فرانک به نام عمر سوارز پیشنهاد یک کار تازه به آنها میدهد عمر از تونی میخواهد که یک معامله مواد مخدر با قاچاقچیان کلمبیایی انجام بدهد و در ازای انجام آن پولی از عمر دریافت کند که پس از گفتگو خشن بر سر این اندازه پول تونی پیشنهاد وی را می پذیرد عمر هم چنین پول تفنگ و دیگر هزینهها را نیز می پذیرد. پس از چند روز تونی به همراه مانی و دو کوبایی دیگر به نامهای “چی چی” و “اَنجل” برای انجام داد و ستد به یک متل کوچک در کرانههای میامی میروند اما فرد مورد نظر حاضر به فروش کوکائینها نمیشود و تصمیم به دزدیدن پولهای تونی میگیرد و به این گونه اَنجل را میکشد اما پس از دخالت مانی و یک درگیری مسلحانه تونی به همراه مانی و “چی چی” پس از دزدی کوکائینها و کشتن هکتور، فروشنده مکزیکی موفق به فرار میشوند.
پس از این جریان تونی پول و کوکائینها را به عمر نمیدهد و اصرار بر این دارد که شخصاً به فرانک تحویل دهد و عمر هم به ناچار می پذیرد.
در جریان دیدار تونی و فرانک، تونی عاشق دوست دختر فرانک یعنی الویرا(میشل فایفر) میشود اما الویرا هیچ علاقهای به وی نشان نمیدهد.
پس از مدتی، تونی و عمر مأمور انجام گفتگوهای کاری با سوسا که یک مواد فروش اهل بولیوی است میشوند. اما تونی گفتگوهای بزرگ تری در مورد پخش مواد مخدر را آغاز میکند ( از نظر عمر فقط فرانک حق انجام این مذاکرات را دارد ) پس از کشمکشی که میان عمر و تونی در میگیرد سوسا به عمر پیشنهاد بازگشت به آمریکا را به وسیلهٔ بالگرد میدهد که عمر می پذیرد اما در هنگام بازگشت و به دستور سوسا عمر از بالگرد حلق آویز میشود. سوسا دلیل این کار را خیانت عمر به وی بیان میکند.
اما از نظر سوسا تونی قابل اعتماد است و او را یکی از همکارهای تجاری خود میکند. پس از بازگشت به فلوریدا تونی و فرانک به همکاریشان پایان میدهند. یک شب داخل کلوپ شبانهٔ بابیلون دو آدم کش از سوی فرانک مأمور کشتن تونی میشوند که تونی موفق میشود پس از کشتن آن دو جان سالم به در ببرد. همان شب تونی به سراغ فرانک میرود و پس از مدتی بحث با فرانک به وسیله مانی وی را می کشد.
پس از این ماجرا همه چیز بر وفق مراد تونی میشود، با الویرا ازدواج میکند و یک ساختمان بزرگ با همگی امکانات امنیتی می خرد. در همین روزها تونی و الویرا هر دو معتاد به کوکائین میشوند و روابطشان به سردی می گراید.
پس از مدتی تونی از طرف اداره مالیات دستگیر میشود و وکیل تونی به وی میگوید که از دست وی کاری ساخته نیست و تونی باید سه تا پنج سال به زندان بیفتد. سوسا حاضر نیست بزرگترین همکار تجاریش را از دست بدهد به همین دلیل به تونی پیشنهاد میدهد که در ازای قتل یک خبرنگار کاری کند که تونی به زندان نیفتد برای انجام این کار تونی به نیویورک میرود اما به دلیل این که خبرنگار به همراه همسر و دو فرزندش میباشد تونی حاضر به منفجر کردن ماشین وی نمیشود.
پس از بازگشت تونی به فلوریدا تونی، مانی را به دلیل این که به اشتباه فکر میکرد با خواهرش رابطه غیر اخلاقی دارد می کشد در همین حال سوسا که در اثر ارائه گزارش خبرنگار مزبور، به خطر افتاده تصمیم میگیرد تونی را بکشد. به همین دلیل یک شب عوامل سوسا به خانه تونی نفوذ کرده و پس از کشتن جینا (خواهر تونی) در یک درگیری مفصل سرانجام تونی را می کشند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.